|
هر روز میترسم که شیعه بودنم در راحتی وناز ونعمت به جایی می رسد یا نه؟؟
السابقون را برای که ترسیم میکنیم
راه ظهور را به که تفهیم میکنیم
ایا حکایت من ودریای عاشقی
بر شیعه های کشته بحرین میکنیم؟؟
منظورم اینه که کی ما حق لاف زدن داریم که شیعه ایم ؟
ایا در برابر این بزرگ شیرمردان وزنان که باید مدال از دست زهرای مرضیه بگیرند
میتوانیم ادعای شیعگی بکنیم؟؟
گوشه ای از حرم بنشین وبرای مظلوم ومظلومه های امتت دعا کن وا مهدیا وا اماما وامظلوما ....
الهم ارزقنا شهاده فی سبیل المهدی
شرح در عکس روی عکس کلیک فرمایید
شرح درعکس روی عکس کلیک فرمایید
به حقیقت قسم از عباداتم به تو پناه میبرم خالقم به فضل تو امید داریم
خسته هم هستیم از ازار پسر فاطمه علیه السلام با گناهان
تو هم سخت مهربانی
و چه کسی رحم میکند به فقیر جز غنی
جاشه که این شعر حزین رو بگم:
می گویم و می گریم می گریم و می گویم
بی یار نباید شد بی یار نباید شد
به قول دایی رضا بسطامی اگر ان کسانی که باید ساکت میموندند حرف نمیزدند وانهایی که باید حرف میزدند ساکت نمی ماندند انقدر همه چیز به هم نمی ریخت
حالا هم در دنیای خودمون نظاره کنیم چی میبینیم ؟
امروز مصادف با 8 شوال هم بود یعنی یوم الدهم که مزار مقدس ال الله در بقیع را منهدم ساختند وهابیت ملعون لعنهم الله اجمین
تمام کسانی که ساکت بمانند شریکند وتمام کسانی که یاوه بگویند شریکند
مثل همه روزهای دیگر در سیاست در فرهنگ در اجتماع در خانه ها در دانشگاه ها در وبلاگها وسایتها وپیامرسانها هر کس که باید حق بگوید اما مسامحه کند وسکوت کند ملعون است وهر کس که نباید سخن بگوید اما دهان به یاوه گویی باز کند ملعون نمیخواهیم یاد بگیریم؟؟
راستی اجرک الله یا صاحب الزمان
ما خیل بندگانیم ما را تو میشناسی
هر چند بیزبانیم، ما را تو میشناسی
ویرانهئیم و در دل گنجی ز راز داریم
با آنکه بینشانیم، ما را تو میشناسی
با هر کسی نگوئیم راز خموشی خویش
بیگانه با کسانیم ما را تو میشناسی
آئینهایم و هر چند لب بستهایم از خلق
بس رازها که دانیم ما را تو میشناسی
از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما را
فارغ از این و آنیم ما را تو میشناسی
از ظن خویش هر کس، از ما فسانهها گفت
چون نای بیزبانیم ما را تو میشناسی
در ما صفای طفلی، نفسرد از هیاهو
گلزار بیخزانیم ما را تو میشناسی
آئینهسان برابر گوئیم هر چه گوئیم
یکرو و یک زبانیم ما را تو میشناسی
خطّ نگه نویسد حال درون ما را
در چشم خود نهانیم ما را تو میشناسی
لب بسته چون حکیمان، سر خوش چو کودکانیم
هم پیر و هم جوانیم ما را تو میشناسی
با دُرد و صاف گیتی، گه سرخوش است گه غم
ما دُرد غم کشانیم ما را تو میشناسی
از وادی خموشی راهی به نیکروزی است
ما روز به، از آنیم ما را تو میشناسی
کس راز غیر، از ما نشنید بس «امینیم»
بهر کسان امانیم ما را تو میشناسی
در میکده بودم ولی
بیرون شدم از غافلی
ای وای از این بی حاصلی
عمر جوان گم کرده ام
پایان رسد شام سیه
آید حبیب من ز ره
اما خدا حالم ببین
من یار را گم کرده ام
ای وای از این غوغای دل
از دلبرم هستم خجل
وقت سفر ماندم به گِل
من کاروان گم کرده ام
نعمت فراوان دادی ام
منت بر سر نهادی ام
اما ببین نامردی ام
صاحب زمان گم کرده ام
من عبد کوی عشقمو
من شاه را گم کرده ام
آقا تورا گم کرده ام
دل بنوشتم این نامه چنین
با خون دل ای مه جبین
اما ببین بخت مرا
نامه رسان گم کرده ام
شرمنده ام،اما بگم
آقا تو را گم کرده ام
اری به یاد تو که می افتم می افتم......
گفتم عکس یک گل زیبا بگذارم و عیدتون رو تبریک بگم ودر اخر حرفی دارم با امام زمان:
مولای ما!
گروه استهلال اعلام عید کردند یعنی این ماه رویت شده
اما گروه استهلال را
به کدام سرزمین بفرستم
برای رویت رویت...؟؟؟
برای خواندن روی عکس کلیک کنید تادر سایز بزرگتر مشاهده کنید برای من که جایی تامل داشت