|
تو که از قد خودت هم کمی افتاده تری
یک سر و گردن از افرا و سپیدار سری
کمرت خم شده زیر گذر حادثه ها
تا کمر راست کند بعد شهیدی پدری
چه کسی گفته که راکد شده ای مرد خطر
موجی از حادثه ای گرچه فقط یک نفری
خود اسطوره صبری که شدی پنهان در
پشت لبخند هرازگاهی و چشمان تری
ساز احساس تو در گوشه آسایشگاه
می زند هم نفست نغمه ایثارگری
نه شهیدی و نه آزاده و نه مفقودی
آینه دار دفاعی و مدام الاثری
تو خودت باز ترین پنجره ای رو به خودت
حیف در سینه ما نیست به سمت تو دری
کی شود چشم به چشمان خدا دوخته
از شعف بال درآورده از اینجا بپری
داری از چشم جهان می روی آسوده شوی
برو اما نکند خاطره ات را ببری
یک سر و گردن از افرا و سپیدار سری
کمرت خم شده زیر گذر حادثه ها
تا کمر راست کند بعد شهیدی پدری
چه کسی گفته که راکد شده ای مرد خطر
موجی از حادثه ای گرچه فقط یک نفری
خود اسطوره صبری که شدی پنهان در
پشت لبخند هرازگاهی و چشمان تری
ساز احساس تو در گوشه آسایشگاه
می زند هم نفست نغمه ایثارگری
نه شهیدی و نه آزاده و نه مفقودی
آینه دار دفاعی و مدام الاثری
تو خودت باز ترین پنجره ای رو به خودت
حیف در سینه ما نیست به سمت تو دری
کی شود چشم به چشمان خدا دوخته
از شعف بال درآورده از اینجا بپری
داری از چشم جهان می روی آسوده شوی
برو اما نکند خاطره ات را ببری
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92/2/2 توسط ساحل صبوری